درباره‌ی ما

معرفی کافکو

ایده‌ی ابتدایی کافکو از شب رویید. شبِ سرد. شبِ مرگ. شب نا-خود-باوری. من و پگاه، پای چت بودیم و از رنج‌هایمان می‌نوشتیم برای همدیگر. تا اینکه گفتم: «باید کاری برای شعر کنیم…»

چند هفته‌یی برای اسمش فراموشگاه ذهن‌هایمان و لغت‌نامه‌ها را کاویدیم. و در نهایت، واژه‌یی زاده شد که معنای خاصی هم ندارد: «کافکو».

اما برای ما پُرمعناست. ما کافکوییم؛ پرتوهای ویژه‌ی خورشید برای تابیدن به گیاهِ شعر.

ما کافکوییم. شاید یک چراغ‌قرمزیم در چهارراهی شلوغ، شایدم یک کفشدوزک، شایدم یک خودکار و شایدم یک دونده‌ی ماراتن. در هر حال ما کافکوییم. همه‌چیز هستیم و همه‌چیز شعر ماست.

شعر می‌‌خوانیم، شعر می‌نویسیم و شعر می‌شویم. شعر می‌شویم. شعر می‌شویم. شعر ما هویت حنایی ماست. شعر ما هویت زرد ماست. شعر ما هویت خورشید زندگی ماست.

خورشیدیم. زرد و خاکستری هستیم. لئاتریس آیزمن (مدیر اجرایی انستیتوی رنگ پنتون) می‌گوید:
«رنگ خاکستری نشانی از سختی و خنثا بودن همه‌چیز است. اما زرد نشان از نور و روشنایی و امید دارد. این یک ترکیب رنگی است که به ما مقاومت و امید می‌بخشد. ما باید احساس سربلندی کنیم. این برای روح انسان ضروری است.»

و ما خورشیدیم. زرد و خاکستری؛ ما کافکوییم.

کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو کافکو

از نگاه مؤسسان

دانیال: کافکو برای من مثل پنجره‌های یه آسمونخراشه. می‌تونم پرده‌هارو کنار بزنم و بیننده‌ی تموم حس‌هام باشم و بهشون سلام کنم. به خورشید سلام کنم: سلام خورشید من، سلام کافکو.

پگاه: کافکو برای من مثل کافه‌ای می‌مونه که داخلش پنهانی‌ترین احساساتم رو شکار، و با صادقانه‌ترین کلماتم گفت‌وگو می‌کنم. حس‌ها و کلمه‌هایی که هر جا جز درون «شعرها» ازشون فرار‌ می‌کنم…

هم‌بنیان‌گذار

کافکو در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: