پیش از آنکه کتابی دربارهی تئوری شعر بخوانم، به این میاندیشیدم که: رازی در شعر نهفته است.
حتمن دلیلی دارد. همیشه دلیلی هست. «کمی شاعر، کمی خیالپرست»بودن به شعر کمک میکند. اما تنها همین کافی است؟
اگر کافی است به من بگویید این همه شاعران ناکام از کجا آمدهاند؟ هزارهزار شاعر. گورستان پرندهها شنیده بودم، اما گورستان شاعرها…
اگر کافی نیست راز شعر چیست؟ چه چیزی دروناش نهفته است؟
در این مقاله نگاهی به کتاب «چهگونه شعر بنویسیم» اثر جف ماک (Jeff Mak) میندازیم تا با دقیقتر دیدن دنیای شعر به نهفتههایش پی ببریم.
دربارهی نویسنده
جف ماک استاد درس نگارش خلاق در دانشگاه ایالت کنتیکت جنوبی و نویسندهی دفتر شعری با عنوان «مسافران عصر» است. او ویراستار سابق مجلهی «گتسیبورگ ریویو» بوده، شعرهایی را در مجلههای مختلف به چاپ رسانده و همچنین برندهی جایزه ادبی شعر «گرینزبورو ریویو» شده است
-نقل از کتاب
مقدمه: شعر، نهنگی در ساحل
پیش از گفتن دربارهی کتاب به نظرم آمد بگویم شعر را شبیه چه میبینم: نهنگی مرده در ساحل.
در بخشهای نخست قرار است از هوای خنک شبهای اقیانوس لذت ببریم. اما در ادامه موجها به تن نهنگ میخورند و با اصطلاحات و زبان شعر کلنجار میرویم.
وانگهی شعر را در کتابی بهشیوهی علمی توضیح میدهند. این کتاب همان کتاب است. و از اینجا میآغازیم: اصلن چرا باید بنویسیم؟
بخش اول: چرا باید بنویسیم؟
نویسنده از زندگی خود میگوید. اینکه هرکسی چطور از کاری که انجام میدهد اثری هنری خلق میکند. به عنوان نمونه همسرش به نگهداری از گلها و گیاهان عشق میورزد و تمام تمرکزش بر روی همین کار است.
سپس به خود او میرسیم که میگوید:
«برخلاف نصایح مادرم، در کالج ادبیات خواندم، البته بعد از محک زدن اقتصاد، بازرگانی، حسابداری، روزنامهنگاری و بسیاری رشتههای تحصیلی به اصطلاح مناسب دیگر. در طول این دورههای اسفناک تحصیلی، بارها میدیدم که وقتم را با نوشتن شعر سپری میکنم. یک عصر اینجا، یک صبح آنجا، فرقی نمیکرد. همیشه شعر مینوشتم -و شعر میخواندم- چرا که احساس میکردم این کار برایم ضروری است. بیشتر اوقات شعرهای بدی مینوشتم. اما این بخشی از مسیر یادگیری در نوشتن شعرهای بهتر شد.»
-نقل از کتاب، صفحهی 9
اما در نهایت چرا باید نوشت؟
«چون شما میل، انگیزه، کشش و اشتیاق آن را در خود حس میکنید. چون شما فکر میکنید، احساس میکنید، تصور میکنید و برآن میشوید زبان را با مهارت ساخت و پرداخت نموده و در نتیجه به فکر، احساس و تخیلات خود فرم دهید.»
-نقل از کتاب، صفحهی 10
ویلیام شکسپیر در نمایشنامهی رویای شب نیمه تابستان اشتیاق شاعر را اینگونه توصیف میکند:
-شاعر، با جنون و شیدایی
خیره میگردد از آسمان به زمین، و از زمین به آسمان
با نیروی تخیل
ناشناختهها را، قلم شاعر
میبخشد وجود، و به ناموجود
نامی و قراری میبخشد.
ماهیت شعر: شاعران میروند در کلمه میمیرند
بههرحال باید این را قبول کرد: همیشه برای همهچیز توضیحی علمی وجود دارد. البته میتوان به شعر پناه برد، یا با اقیانوس عهد دوستی بست، به صدایش گوش داد یا نیز به رازهای طبیعت همچنان اعتقاد داشت.
ایدهی رابطهی اقیانوس و شعر برای جستارم از مجموعه داستان پرندگان میروند در پرو میمیرند اثر رومن گاری (Romain Gary)، رماننویس فرانسوی، شکل گرفت. همانطور که عبارتهایی مثل «کمی شاعر، کمی خیالپرست»، «هزارهزار شاعر» و… از همین مجموعه الهام گرفته شدهاند.
شعر، فراتر از شعر است.
همانگونه که رابرت فراست (Robert Frost)، شاعر آمریکایی، دربارهی شعر میگوید:
«شعر با خیال و زیبایی آغاز میشود و با حکمت پایان میگیرد.»
شعر یک تصویر است. چه حقیقی و چه غیرحقیقی. و شاعران میروند و در کلمه میمیرند. در ادامه به «کلمه» بیشتر میپردازیم. اما بیایید پیش از آن خود شعر را زیر ذرهبین قرار دهیم. همهچیز با کلیدیترین پرسش شروع میشود: شعر چیست؟
بخش دوم: شعر چیست؟
بیایید تعریف فراست دربارهی «شعر» را بیشتر بکاویم.
جف ماک دربارهی تعریف فراست نقل میکند:
«از نظر من تعریف فراست واقعیترین تعریفیست که تا به حال از شعر ارائه شده است. اگر شعری تخیل خوانندهاش را درگیر نکند و هیچ احساسی را در او برانگیخته نسازد، خواننده آن را کنار گذاشته و خاک خواهد خورد.»
و خود شعر را بهاین شکل میبیند:
«شعر چیزی است که نیاز دارد گفته شود، آن هم بهطریقی که توجه خواننده را جلب نماید. یک شعر بیانگر، یک ایده یا احساس یا تجربه یا هر سه میباشد. شعر بیانگر یک داستان است. یک شخصیت را به تصویر میکشد. یک صحنه را توصیف میکند. یک آواز را…»
-نقل از کتاب، صفحهی 18
زبان شعر : استخوانبندی یک نهنگ
استخوانبندی یک نهنگ به خشکی افتاده و در جریزه با سفیدی آسمان همچشمی میکند. جدا از نکتهها و تعریفهای اصلی، نکتهای فرعی در پاسخ به «شعر چیست؟» وجود دارد: زبان. زبان کلیدیترین نکته و استخوانبندی یک نهنگ (یک شعر) است.
بدون زبان چیزی از شعر جز استخوانهایش باقی نمیماند.
در کتاب میخوانیم:
«شعر یک بیان هنری است از تصویری که در زبان نمود پیدا میکند. زبان مهمتر است از رویدادی که نقل میشود. زبان واسطهی هنر است. واژگان آجرهایی هستند که خانه را میسازند: مثل خانهای که آجر به آجر ساخته میشود، یک شعر نیز واژه به واژه ساخته و پرداخته میشود.»
در اصل:
«شاعر رویداد را به زبان ترجمه میکند و خواننده ترجمه را به صورت رویدادی واژگانی تجربه مینماید. بسیاری از واژگان در زبان بیش از یک معنا دارند. شاعران نیز اغلب چنین واژگانی را به کار میبرند تا بتوانند چندین معنا القا نمایند. از این رو، شعر تصویری است که کاملن اجمالی و دقیق به زبان بیان میگردد.»
-نقل از کتاب، صفحهی 19
نظم شاعر: سراشیبی شکست شاعران
در بخشی دیگر از کتاب میخوانیم:
«نوشتن شعر بعضی روزها خیلی راحت انجام میگیرد، اما نه همهی روزها. این کار نیاز به نظم دارد. اگر شما یک حیوان خانگی داشته باشید، به خوبی نظم را میشناسید. همان قوانینی که برای داشتن یک حیوان خانگی وجود دارد، برای نوشتن نیز صدق میکند: مسئولیتپذیری.»
-نقل از کتاب، صفحهی 23
اینجا همان جاییست که اغلب شاعران شکست میخورند، شعری نمینویسند و از آن دور میافتند.
ویلیام استفورد (Wiliam Stafford)، شاعر آمریکایی، میگوید:
«احتمال میرود که یک شاعر شعرهای بد هم بنویسد، چرا که این شعرها ناخودآگاه مثل شعرهای خوب خلق میشوند، اما نباید شعرهای بد را بیاهمیت پنداشت. سختگیر بودن باعث نابودی خلاقیت میشود.»
بنابراین، نکتهی کلید دنیای شعر روزانه نوشتن است. با روزانهنویسی میتوانیم به این جمله از کتاب برسیم:
«هیچ لذتی مانند نوشتن یک شعر خوب نیست. هرچه بیشتر بنویسید، به منبع و به سرچشمهی اشعارتان نزدیکتر خواهید شد. سرچشمهای که در آن ایدهها و احساساتتان منتظر شکوفایی هستند.»
شعر از کجا میآید؟ شرح یک کار ضروری
گاهی به شما بذر یک شعر الهام میشود. در واقع شالودهی یک ایده شکوفا میشود. درست مثل یک لامپ که بالای سرتان روشن و خاموش شده و ناگهان ایده مثل یک صاعقه به ذهنتان خطور میکند.
اما این الهام اولیه شعر محسوب نمیشود. در واقع نقطهی آغازین یک شعر است.
نظر کتاب این است:
«نیازی نیست درگیر این مسئله باشید که شعر از کجا میآید. در مقابل، این سخن توماس ادیسون (Thomas Edison) را سرلوحهی خود قرار دهید: نبوغ یعنی 1 درصد الهام گرفتن، 99 درصد عرق ریختن.»
بهترین روش یادداشتبرداری است. با داشتن یک دفتر (یا یک نرمافزار برای نوتبرداری) میتوانید بهتندی به یک شاعر بدل شوید و خیلی زود برای گرفتن ایده و خلق شعر به دفترتان رجوع کنید.
بنابراین ضروریترین اقدام برای شعر تهیهی یک دفتر است.
خواندن: بالا رفتن از تپهی استخوان
استخوانبندی نهنگ سالهاست که در حرکت است. زبان تغییر میکند. نو میشود. اشتیاق به نوشتن، خواندن تعریفها، دانستن دربارهی زبان و داشتن یک دفترچه هیچگاه کافی نخواهند بود.
نهنگ سالها است که از میان موجها عبور کرده و گام به گام ماسهزار را میپیماید. در واقع شعر سالهاست که مرده است و لاشهش به سوی سرزمین مردگان حرکت میکند.
برای احیای آن باید از تپهی استخوانی بالا برویم، دست شعر را بگیریم و به سوی اقیانوس و آب بازگردیم. تنها یک راه وجود دارد: باید شعر بخوانیم. اما چرا؟ و چه شعرهایی را بخوانیم؟
بخش سوم: خواندن شعر
ماری اولیور (Mary Oliver)، شاعر آمریکایی، عقیده دارد:
«برای خوب نوشتن، ضروری است بسیار زیاد و با دقت فراوان شعر بخوانیم. شعرهای خوب بهترین معلمان ما محسوب میشوند.»
جف ماک توصیه میکند که با یکی از شاعران مورد علاقهتان آغاز کنید. سپس شاعرانی آمریکایی را نیز نام میبرد. اما شما با خیال آسوده پا در یک از کتابفروشیهای شهرتان بگذارید و قفسهی شعرهایش را بیابید. حالا با کنجکاوی ورق بزنید. به هر کتابی که عنوانش نظرتان را جلب میکند نگاهی بیندازید و فروشندهها را کلافه کنید.
در نهایت، با چند دفتر شعر به خانه برگردید. آن کتابها خود میگویند که پس از اتمامشان به سراغ کدام شاعرها بروید. در کتاب میخوانیم:
«یک شاعر شما را به شاعری دیگر سوق میدهد و آن شاعر باز به شاعری دیگر و همینگونه ادامه مییابد.»
-نقل از کتاب، صفحهی 40
و در انتهای این بخش، تکهای دیگر از کتاب یادآوری میکند:
«شعرها داروی روح هستند. اجازه دهید شعر روح شما را جادو کند. بخوانید، لذت ببرید، یاد بگیرید و بنویسید. یک ساعت همراه بودن با شعرهای خوب، برابر است با یک ساعت در میان خوبان بودن.»
-نقل از کتاب، صفحهی 44
بخش چهارم: کلمه
گفته بودم که دربارهی «کلمه»ها بیشتر میگویم. نخستین قدم در نوشتن شعر شناخت دنیای کلمهها است. جف ماک از عادت برخوردش با واژگان اینگونه میگوید که:
«چندین نوار کاغذی به عنوان نشانه از کاغذهای باطله تهیه کردهام که از لای واژهنامهام بیرون زدهاند. نشانهها صفحاتی را مشخص میکنند که در آنها به کلمههایی گوشنواز برخوردهام: قیلوقال، لباس پلوخوری، خراز، تاج الملوک، آدم رذل، ساطور و… کاملن اتفاقی به این واژگان برمیخورم.»
و در رابطه با استفاده از این کلمهها اینطور ادامه میدهد:
«اغلب اوقات آن کلمه در همان لحظه شاید به کارم نیاید، اما آنچنان آوای خوبی دارد که بلافاصله یکی از نشانههایم را برداشته و در آن صفحه قرار میدهم تا شاید روزی از آن استفاده نمایم.»
-نقل از کتاب، صفحهی 46
کلمه عنصر اصلی سازندهی شعر است. باید یک واژهنامهی خوب تهیه کنید. کار با واژهنامه و فرهنگها را خوب یاد بگیرید و با آنها احساس راحتی داشته باشید.
ویلیام باتلر (William Butler)، شاعر ایرلندی، میگوید:
«واژگان ما باید حتمی باشند.»
جف ماک در کتاب توضیح میدهد:
«منظور این است که هر کلمه در شعر باید دقیقن همان کلمهی مورد نظر و درست باشد. خوانندهی شعر نباید در میانهی خواندن شعر مکث نماید و به این فکر فرو رود که چرا شاعر از یک کلمهی خاص استفاده نموده است. چرا این کلمه و کلمهای دیگر نه؟ شعر باید اعتماد خواننده را برانگیزاند.»
-نقل از کتاب، صفحهی 49
بنابراین، گوشهایتان را باز کنید. به زبان گوش دهید. یاد بگیرید چگونه کار میکند. واژگان را جمعآوری کنید و آنها را به واژهی خاص خودتان تبدیل نمایید.
تصویرسازی: احیای نهنگ
-جهنم و لعنت، عزیز من، جهنم و لعنت. بله، کلمهاش همین است. دیگر دارم ذله میشوم. این آخرینبار است که شعرهای گنگ و پرهذیان میخوانم. شعرهای گنگ مسلمن حد و حصر ندارند.
این دیالوگ را 2 بار در آن مجموعه داستان میبینم. کتاب را میبندم. دیالوگ را کمی تغییر میدهم تا رابطهای با شعر برقرار کند. اصل آن دربارهی سفر به دور دنیا است.
حالا میتوانم بگویم یک اشتباه دیگر از شاعران پیدا کردهم:
«کمی شاعر، کمی خیالپرست» به تصویر پناه میآوریم. بعد از خواندن مداوم شعر و یافتن کلمات خودمان باید با نهنگ کاری کنیم.
استخوانهای نهنگ را از تپه پایین آوردهیم و به کنار ساحل بازگرداندهیم. حالا دوباره باید به آن جان ببخشیم تا به اقیانوس و زندگی بازگردد. اما چطور؟
به تصویرها نیازمندیم. تصویرهایی عینی، ملموس و واضح.
احتمالن تا به حال شعرهایی را خواندهید که هیچ سرنخی از چیزی قابل تصور به ما نمیدهند. البته بعضی از شاعران چیرهدست بهقصد دست به چنین اقدامی میزنند. اما این اشتباه برای یک شاعر جوان میتواند مرگبار باشد. بیایید به کتاب بازگردیم و بخش تازهیی از آن را بخوانیم.
بخش پنجم: تصویرسازی و تصویرگری
تصویرسازی شاهرگ اصلی شعر است.
برای فهم بهتر تصویرسازی در کتاب چنین مثالی میخوانیم:
«مرد عاشقاش است. این جمله یک موضوع ساده را به ما میگوید و چیز زیادی مطرح نمیکند. اما اگر مرد جلویش زانو بزند و دستانش را بگیرد، بیانگر موضوع بیشتری خواهد بود و اطلاعات قابل لمسی به دست ما میدهد. لحظهای پر از احساس را نشان میدهد، یک پیشنهاد ازدواج، یک دلنوازی…»
در ادامه میخوانیم:
«تصویرسازیها به خواننده این امکان را میدهند تا خیلی شفاف و صریح تماشاگر دنیای شعر باشند.»
-نقل از کتاب، صفحهی 64
قدرت تصویرسازیها از بیان جزئیات خاص و دقیق، نمود پیدا میکند. جف ماک تصویرسازیها را واژگان یا عبارتهایی میداند که هر نوع حسی را با جزئیات برای خواننده به صحنه میکشند تا او نیز تجربه کند.
اما نکتهی مهم دربارهی ساختن تصویرها این است که:
«تصویرسازیها باید در خدمت شعر باشند. اگر نامرتبط باشند، و فقط برای آراستگی شعر استفاده شوند، موجب بههمریختگی شعر خواهند شد.»
-نقل از کتاب، صفحهی 70
بخش ششم: نکتههای تکمیلی
در بخشهای بعدی کتاب دربارهی نکتههایی میخوانیم که میتواند مسیر شاعر شدن را هموارتر بسازد. برای مثال کتاب دربارهی آرایهها، نوشتار صحیح، فرایند نوشتن شعر و… نمونههای بیشتری در دسترسمان قرار میدهد که با توجه به آنها شعرهای خواندنیتری خلق کنیم.
در ادامه 2 نکتهی مهم را باهم میخوانیم:
آرایههای ادبی:
آرایهها و نوشتار صحیح آناتومی نهنگ محسوب میشوند.
در فصل ششم، هشتم و دهم کتاب دربارهی آرایهها میخوانیم. البته بیشتر آنها با شعر انگلیسی تطابق دارند تا شعر فارسی. اما نکتهی مهم در پاراگراف زیر خلاصه شده:
«نوشتار ضعیف در شعر به اندازهی عدم بهکارگیری عناصر هنری وحشتناک است. چرا که با نوشتار نادرست، یا خواننده سرسختانه روی شعر تمرکز میکند تا آن را بفهمد -که واقعن خدا چنین خوانندهای را حفظ کند- و یا آن را سریعن کنار میگذارد.»
و دراینباره ادامه میدهد:
«مکانیک و ساز و کار نوشتن -قواعد دستور زبان و نقطهگذاری- بسیار حائز اهمیت میباشند. برخی از نویسندگان تازهکار تصور میکنند قواعد دستور زبان و نقطهگذاریها دستوپاگیر و محدودکننده هستند، و به نوعی بازدارنده بوده و مانع تصویرسازی و خیالپردازی میشوند. چنین نویسندگانی بیش از آن که به ساخت و پرداخت هنری شعر توجه داشته باشند، برای محتوای آن ارزش قائل میشوند. اما این امر درست مثل ارزش نهادن به فیزیک و بدن رقصنده و نه ظرافت خود رقص میباشد.»
شما باید ابتدا قواعد را بشناسید تا بتوانید درک کنید چه زمانی مناسب خواهد بود که آنها را بشکنید.
زندگی با شعر:
بله شما تا به حال با یک نهنگ سر و کله زدهید. موجودی که چندین برابر شما وزن و جثه دارد. شما یک شاعر شجاع هستید.
ادگار دگا (Edgar Degas)، نقاش فرانسوی، عقیده داشت:
«بههمانترتیبی که یک شخص مرتکب جرم میشود باید مرتکب نقاشی هم شد.»
جف ماک نیز دربارهی عقیدهی دگا نکتهیی برایمان دارد. او در کتاب نقل میکند:
«زمانهایی که بهقصد نوشتن یک شعر جدید در میان دفترچههای یادداشتم به دنبال موضوعی برای الهام گرفتن میگردم، این گفتهی دگا را به خاطر میآورم و به خودم یادآوری میکنم نوشتن شعر عملی جسورانه است. یعنی بههمانترتیبی که میتوان مرتکب جرمی شد، باید مرتکب نوشتن شعر نیز شد. یعنی لازم است حیلهگر و بیپروا بود. لازم است احتیاط و منطق را کنار گذاشت.»
–نقل از کتاب، صفحهی 105
بنابراین لازم است احتیاط را کنار بگذاریم. بیایید پیش از احیا شکم نهنگ را بشکافیم.
جمعبندی
در این مقاله به بررسی دنیای شعر پرداختیم و نگاهی به کتاب «چهگونه شعر بنویسیم» اثر جف ماک انداختیم. اما حتمن خودتان میدانید دنیای شعر وسیعتر از آن است که با یک کتاب به شناخت کافی دربارهی آن برسیم.
بنابراین، کنجکاوانه به اطرافمان بنگریم و هر کتاب یا شیءیی که میتواند به شناخت شعر کمک کند وارسی کنیم.